Westover: نیویورک – جایی که تئاتر و تلفن های همراه با هم ترکیب نمی شوند


تماشاگران تئاتر که مرتکب گناه بزرگی شده بودند که تلفن های خود را به حال خود رها نکردند، خود را در کانون توجه همه دیدند. چقدر خوبه برای بقیه

محتوای مقاله

چند هفته پیش یک سفر جاده ای به نیویورک داشتیم. من هرگز به اپل بزرگ نرفته بودم، اما مشتاقانه منتظر فرهنگ شهرت جهانی آن از شلوغی و شلوغی بودم.
ناامید نکرد.

خیابان های میدان تایمز مملو از رودخانه های انسانیت بود و وای به حال مردی که خم شد تا بند کفشش را ببندد.

علائم جاده را فراموش کنید قدرت در تعداد وجود دارد و روز یا شب صدها نفر در مقابل چراغ ها عبور می کردند. رانندگان ناامید که در برابر دیوار غیرقابل نفوذ واکرها کاملاً ناتوان بودند، برای دقایقی بوق می زدند و سعی می کردند گله هایی را که از باور علامت ممنوعیت نصب شده بر روی آنها خودداری می کردند، پاک کنند.

تبلیغات 2

محتوای مقاله

به طور خلاصه، نیویورک بسیار شبیه یک کلانشهر هر انسان برای خودش بود که در آن قوانین معمول اعمال نمی شد.

اما یک استثنا وجود داشت.

نیویورکی‌ها برادوی خود را بسیار جدی می‌گیرند – همانطور که باید. بنابراین وقتی وارد تئاتر لیریک شدیم تا تولید هری پاتر و کودک نفرین شده را ببینیم و تابلوهایی را ببینم که به مشتریان دستور می‌داد در حین اجراها گوشی‌های خود را خاموش کنند.
به نظر می رسد این امر به اندازه مقررات حاکم بر سفرهای هوایی بدیهی است. اگر در طول اجرای تئاتر زنده گران قیمت، Doomscroll و What'sApp غیرقانونی نیست، احتمالاً باید اینطور باشد.

همانطور که در صندلی‌هایمان مستقر شدیم و دخترم لباس‌های گریفیندور خود را مرتب کرد، دیدیم که مردم به سرعت عکس‌های قبل از نمایش لحظه آخری را می‌گرفتند تا پست کنند و به اشتراک بگذارند – چون دیگر چگونه ثابت می‌کنی که لذت برده‌ای؟ سپس خود نمایش شروع شد.

و آنقدر نفس‌گیر و واقعاً جابجا بود، همانطور که شایسته کتاب‌ها و فیلم‌هایی است که یک نسل یا بیشتر را مجذوب خود کرده‌اند. من هیچ اسپویلری به جز این پیشنهاد نمی کنم: چند دقیقه بعد از بازی دیدم که یک نور درخشان بی وقفه از گوشه چشمم چشمک می زند.
به سمت او برگشتم و فکر کردم که او ممکن است یک عنصر غیرمنتظره از این نمایش برق‌آمیز باشد.

تبلیغات 3

محتوای مقاله

اما نه.

پرتوهای بلند بی وقفه توسط یک گرداننده مشکی پوش تکان می خورد و به سمت مردی در میان تماشاگران هدایت می شد… مردی که مرتکب گناه بزرگی شده بود که گوشی خود را تنها نگذاشته بود.

فلاش ویرانگر و شرم آور ادامه یافت تا این که پول پایین آمد و مرد در صندلی خود پایین تر فرو رفت و با اکراه دستگاه توهین آمیز را در جیب پشتی خود فرو کرد، جایی که در طول نمایش باقی ماند.

این تاکتیک تهاجمی چراغ قوه فقط چند بار (خوشایند!) مورد استفاده قرار گرفت قبل از اینکه مردم به این ایده پی ببرند که نور آبی غیرقانونی در تلفن های هوشمند آنها واکنشی برابر و متضاد ایجاد می کند: یک نورافکن اشک آور بر روی رفتارهای بد آنها که نیاز به همکاری بی چون و چرا دارد.

در حالی که این نمایش به خودی خود نقطه برجسته سفر بود، رضایت از دانستن اینکه هنوز مکان های مقدسی وجود دارد – حتی در وسط یکی از شلوغ ترین شهرهای جهان – که در غیر این صورت مزاحمت های شدید و غیر ضروری در جامعه بسیار رایج است. آیا به سادگی قابل تحمل نیست.

دنیایی دیوانه کننده است. و نیویورک از همه دیوانه تر است.

اما در تئاتر عقل سلیم غالب است.

سوزان وستور نویسنده ای اهل اتاوا است.

توسط ویراستاران توصیه شده است

محتوای مقاله

دیدگاهتان را بنویسید